بالاخره پنج شنبه شد
درباره وبلاگ

سلام به دوستان عزیزم .به وبلاگ من خوش آمدید.من (فاطمه)خواهر بزرگ دوقلوها هستم .این وبلاگ را با مامانم ساختیم برای اینکه خاطرات من و خواهرام (این دو هدیه آسمانی ) را در آن ثبت کنیم که وقتی که بزرگ شدند بخونند و بدونند که همیشه دوستشون داشتیم ، داریم و خواهیم داشت. مسافرهای بهشتی ، بهترین و زیباترین ها را براتون آرزو می کنم .
آخرین مطالب
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید ماه : 242
بازدید کل : 73419
تعداد مطالب : 83
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1

Red Bobblehead Bunny کد پیغام خوش آمدگویی


ما سه خواهر
.
جمعه 15 شهريور 1392برچسب:, :: 15:19 ::  نويسنده : فاطمه        

بالاخره پنج شنبه شب شد. راه افتادیم و رفتیم خونه مامان بزرگم. بعد عمه هام هم به اونجا اومدن.ما با دو ماشین به طرف ساوه رفتیم. تزیینات تولد قشنگ شده بود. ما اونجا کلی خوش گذروندیم. عکس گرفتیم . بازی کردیم. بعد از شام نیکو (دختر عموم)کیکو برید و ما خوردیم. البته قبل از خوردنش منو نیکو کمی ناخنک زدیم.
بعد نوبت فشفشه بازی شد . رفتیم تو حیاط و فشفشه روشن کردیم. 
خیلی خوب بود.و آخر از همه هدیه ها را باز کردن. 
خلاصه خیلی خوش گذشت . ولی فکر کنم مامانم از تولد چیز زیادی متوجه نشد چون همش با بچه ها سرو کله می زد. این دومین جشن تولدی بود که بچه ها تجربه می کردند. (اولین جشن تولد برای پسر عمم، محمد مهدی بود). 

جای دختر عموم نرگس خالی بود آخه اونا نتونستن بیان.اگه اون بود تولد بیشتر خوش میگذشت.

این هم چند تا عکس از آبجی هام در تولد دختر عموشون نیکو ...

 



نظرات شما عزیزان:

نیکو
ساعت17:35---30 آذر 1393
سلام فاطمه توی تولد به من خیلی خوش گذشت

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: